مدیریت آموزش و پرورش سبزوار

۱۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

کمیته هدایت تحصیلی آموزشگاه

فرم طراحی شده صورتجلسه  در کارشناسی مشاوره سبزوار جهت استفاده مشاوران محترم

دریافت pdf

دریافت word

۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتمع مشاوره و خدمات روان شناختی مدیریت آموزش و پرورش سبزوار

ارجاع دانش آموزان به مجتمع مشاوره

با سلام به کلیه مشاوران محترم ضمن تبریک اعیاد شعبانیه  لطفا دانش آموزان پایه نهمی را که نیاز به مشاوره هدایت تحصیلی  و تربیتی می باشند همه روزه صبح و بعداز ظهر به مجتمع مشاوره و خدمات روان شناختی ارجاع دهید .

تنها مرجع تخصصی و مجاز  با آخرین اطلاعات به روز در آموزش و پرورش درشهرستان سبزوار برای هدایت تحصیلی و انتخاب رشته و مشاوره تحصیلی و تربیتی دانش آموزان مجتمع بزرگ مشاوره و خدمات روان شناختی واقع در میدان طبس – جنب مسجد امام علی (ع) می باشد.

۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتمع مشاوره و خدمات روان شناختی مدیریت آموزش و پرورش سبزوار

فرم بازدید از روند هدایت تحصیلی

۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتمع مشاوره و خدمات روان شناختی مدیریت آموزش و پرورش سبزوار

روایت درمانی

روایت درمانی(narrative therapy) یکی از مکاتب معاصر روانشناسی می‌باشد که در زمینه‌های مختلف بالینی، مشاوره ، روان درمانی  و حتی مددکاری اجتماعی  نیز کاربرد دارد. این رویکرد از حدود دهه هفتاد و هشتاد میلادی توسط «مایکل وایت » و «دیوید اپستون» بنیان نهاده شد. رویکرد آنها به سرعت و در دهه نود میلادی در آمریکا به شهرت رسید و فراگیر شد.  این شهرت، با چاپ و انتشار کتاب‌ها و تحقیقات مختلف این دو فرد در رابطه با روند درمان افرادی با مشکلات اختلال کم توجهی و بیش فعالی، بی اشتهایی عصبی  و حتی اسکیزوفرنی، بیشتر شد. طی سالهای اخیر این رویکرد روان درمانی به گسترهٔ وسیع تری از مشکلات پرداخت و تحقیقات زیادی انجام گرفت و امروزه بعنوان یکی از مهمترین مکاتب روانشناسی پست مدرن مطرح می‌باشد.

عبارت «روایت درمانی» مفهوم ویژه‌ای دارد و با روانشناسی روایتی (داستانی) که از داستان‌ها و قصه‌ها بعنوان ابزار درمانی استفاده می‌کنند (قصه درمانی)، یکسان نیست. در واقع روایت درمانی مربوط به تئوری و تحقیقات و اندیشه‌های سبک کاری «مایکل وایت»، «دیوید اپستون» و افراد دیگری است که برای گسترش این رویکرد تلاش کرده‌اند. درمانگر روایتی در طول روند مشاوره، تمرکز بر نگرش روایت گویی فرد مراجعه کننده دارد. ارتباط میان روان درمانگر و فرد در این نوع از روان درمانی (مشاوره) یک ارتباط همسطح و یاری گرانه است و نه از نوع ارتباط یک متخصص با فرد مراجعه کننده. در این ارتباط تلاش مشاور بر این است تا روایت فرد از خویشتن و زندگی اش باصطلاح قوی تر و ضخیم تر شود. طی این روند، مشاور روایت درمانگر سوالات ویژه‌ای را می‌پرسد تا حوادث و وقایع زندگی فرد، از مختصات تازه و روشنی روایت شوند. مختصاتی که تا کنون بخشی از طرح و نقشهٔ داستان مشکل آفرین نبوده است.

با شعار «فرد مشکل نیست ، بلکه مشکل ، مشکل است» روایت درمانی سعی در جداسازی ماهیت فرد از مشکلش دارد. روایت درمانی سعی دارد برخلاف بسیاری از رویکردهای دوره مدرنیست که ویژگیها و مشخصات افراد را بطور قطع به یقین بخشی از ماهیت وجودی آنها می دانستند، مشکلات افراد را از خود آنها جدا کند و به این تکنیک «بیرونی سازی»  می گوید. حتی نقاط قوت و توانایی های مثبت فرد نیز بیرونی سازی می شود تا فرد بتواند روایت بهتر و شفاف تری از ماهیت زندگی و خویشتن خویش کسب کند.

در سطح عملی، روایت درمانی شامل فرایند «ساختار شکنی» و «معنا سازی» برای فرد مراجعه کننده است. این دو فرایند طی نحوه ی خاصی از پرس و جو و همکاری متقابل میان روان درمانگر و فرد مراجعه کننده انجام می شوند. روایت درمانی می تواند در زمینه های خانواده درمانی، مشاوره ی روانشناسی ، روانشناسی آموزشی ، مدارس و بسیاری زمینه های مربوطه دیگر مورد استفاده قرار گیرد. اگر چه روایت درمانگران مختلف روش های گوناگونی دارند (بعنوان نمونه «دیوید اپستون» از نامه نگاری و مدارک نگاری دیگری با مراجعینش استفاده می کند) ، با این وجود عناصر مختلفی در کار روایت درمانی موجود هستند که فرد می تواند دریابد که یک روان درمانگر در حال استفاده از روش های روایت درمانی است.

مفاهیم پایه

نگرش کلی روایت درمانی بر مفهوم شکل گیری هویت افراد، بر مبنای داستان هایی (روایت هایی) که از زندگی خویش نقل می کنند استوار است. یک روایت درمانگر مشتاق است تا به فرد یاری دهد تا بتواند مسیرها ، روایت ها، اشکال مختلف بخش های زندگی، فرصت ها و احتمالات مختلف را بطور گسترده ای در زندگیش ترسیم کند. روایت درمانگر بطور همزمان فرد را به تحقیقی مشترک درباره ی تاثیرات گسترده ی یک مشکل در زندگی خود و اطرافیانش ترغیب می کند. بجای تمرکز بر مشکل بعنوان بخشی از ماهیت وجودی فرد ، با تمرکز بر تاثیرات احتمالی یک مشکل در زندگی وی ، روایت درمانگر میان فرد و مشکلش فاصله ای ایجاد می کند. طی فرایند «بیرونی سازی» مشکل ، کار بررسی و تحلیل تاثیرات احتمالی مشکل برای فرد آسان تر می شود.

نمونه ای دیگر از فرایند «بیرونی سازی» زمانی میسر می شود که فرد آمال و آرزوها، مقاصد، ارزش ها و تعهداتش را کنکاش می کند و با آنها در ارتباط نزدیک قرار می گیرد. وقتی ارزش ها و اهداف فرد در بخش هایی از زندگیش نمود پیدا می کنند و مکان یابی می شوند، این ارزش ها و اهداف می توانند تجربه و در نتیجه روایت فرد از زندگیش را بازنویسی کنند و در نهایت در برابر مشکلات احتمالی زندگی اش مقاومت ایجاد کنند.

واژه ی «روایت» بازگوی چند داستانی بودن هویت ما و معانی مربوط به آن ها است. بطور خاص، «مکالمات باز نگرانه» درباره ی ارزش ها و «مکالمات یاداورانه»  در باره ی افراد موثر در زندگی فرد، روش های موثری برای غلبه بر بازیابی زندگی از دام مشکلات هستند. در پایان روایت درمانی به فرد یاری می دهد تا مسیری متفاوت از مسیر مشکل را برای خویش روشن کنند؛ مسیری که شامل آمال و ارزش ها و تعهدات خود فرد است.

رویکرد های روایت درمانی

بطور خلاصه رویکردهای روایتی بر این نگرش استوارند که هویت فرد عمدتاً بر اساس روایت ها و داستان های فرد از زندگی اش شکل گرفته است؛ چه از روایت های کاملاً شخصی اش و یا روایت های عموماً فرهنگی. نتیجه گیری های هویتی که برای فرد یا گروهی مشکل آفرین هستند، حاکی از تسلط و غلبه ی روایت آمیخته به مشکل هستند. غلبه ی روایت های آمیخته به مشکل در داستان فرد، به قیمت حاشیه رانده شدن گفتمان ها و روایت های مطلوب تمام می شود. این دانش و هویت به حاشیه رانده شده توسط گفتمان های برجسته تری، رد صلاحیت می شوند و در نتیجه روایت های آمیخته به مشکل غالب داستان فرد را در بر می گیرند. همچنین عبارتهای دو قطبی همانند «سالم و ناسالم»، «طبیعی و غیر طبیعی»، «کارآمد و ناکارآمد» پیچیدگی داستان تجارب فرد را نادیده می گیرند و از معانی مورد نظری که فرد در محیط و شرایط زندگیش به آن تجارب می بخشد، چشم پوشی می کنند.

عناصر متداول

عناصر متداول و رایج در رویکرد روایت درمانی عبارتند از:

روایت های فرد از زندگیش ، هویت وی را می سازد؛ بطوریکه جریان غالب روایت مشکل ساز در زندگی فرد ، بر اساس تاثیرات آن نوع از روایت پردازی در زندگیش پدید آمده است.

اهمیت به خلق و پردازش و کاربرد «اسناد و مدارک»  به نحوی که فرد و مشاور بطور دونفره مدرکی را به یک روند ایجاد روایتی تازه اختصاص دهند. (مثال: مدرک فارغ شدن از شر افسردگی) گاهی درمانگر برای اهداف خاص درمانی برای مراجع نامه می نویسد . این نامه ها می توانند در حین درمان یا بعد اتمام دوره خوانده شوند و محتویات متفاوتی دارند که بسته به شرایط درمان با خلاقیت درمانگر تعیین می شوند. گاهی این نامه ها پست می شوند و گاهی در جلسات بعدی در اختیار فرد قرار می گیرند.

تاکید بر «بیرونی سازی». مثل نامگذاری برای یک مشکل، به شکلی که فرد می تواند تاثیرات مشکل را از زاویه ای دیگر در زندگی خویش ببینید؛ دریابد که مشکل در زندگیش به چه شکل عمل می کند؛ با نخستین تاریخچه ی پدید آمدن مشکل بیشتر آشنا شود، ارزیابی اش کند تا بتواند در برابر آن به موقعیت تعریف شده ای دست یابد و در پایان نوع رابطه ی دلخواه خود را با مشکل انتخاب کند.

تمرکز بر «عواقب یگانه»  یا موقعیت های استثنایی در برابر مشکل، موقعیت هایی که با درنظرگرفتن روایت شامل مشکل، قابل پیش بینی نیستند.

نوعی آگاهی قوی و ریشه دار نسبت به اثر قدرت در نوع رابطه ی روان درمانی، با نگرشی که پرس و جوی مداوم از فرد مراجعه کننده نسبت به سبک روند درمان را تشویق می کند. این پرس و جوی مدارم با این هدف انجام می شود که تاثیرات منفی پیش فرض ها و باورهای نادرست روان درمانگر در مورد فرد تا حد امکان کاهش یابند.

حساسیت ، پیگیری و مورد خطاب قرار دادن روایت هایی از فرد که در باب شکست های فردی اش می باشند.

روش

در روایت درمانی باورها، ارزش ها، توانایی ها، استعدادها، نقاط قوت و دانش خود فرد در پایان فرد را از دچار روایت مشکل آفرین بودن رها می کند و وی می تواند روایتی تازه داشته باشد. در عمل، یک روایت درمانگر به فرد یاری می رساند تا نوع و طبیعت رابطه اش با مشکل را بررسی کند، بیازماید و در نهایت تغییر دهد. در این فرایند روایت درمانگر نقش یک “گزارشگر محقق” را ایفا می کند؛ محققی که نه در مرکز ماجرا، بلکه بصورت همکارانه با خود فرد بر روند درمان تاثیر دارد. روایت درمانگر از آغاز این روند تا نقاط پایانی اش به نوعی مجموعه سوالاتی را مطرح می کند که فرد قادر می شود مشکل را «بیرونی سازی» کند و سپس مشترکانه و بطور اجمالی آن را مورد تحقیق قرار دهند. همزمان با تحقیق روایت مشکل ، کار روی «عواقب یگانه» نیز انجام می شود و آنها نیز بررسی می شوند. این عواقب یگانه استثناهایی هستند که در روایت مشکل حضور بسیار کم رنگی دارند. استثناهایی که می توانند به پرداخت و ویرایش امیدها، آرزوها و تقویت کردن روایت فرد در راستای ضخیم کردن داستانش بینجامند. روایت هایی پررنگ شده با این استثناها می توانند در مراحل بعدی روایت فرد از زندگیش بیشتر به کار آیند و در نتیجه امکان غلبه ی روایت مشکل بر روایت های دیگر فرد از زندگی و خویشتنش را کاهش دهند.

شاهدان بیرونی

در این نوع بخصوص از مکالمات روایت درمانی، شاهدان بیرونی برای گوش دادن به بخشی از مکالمات به روند بین روان درمانگر و فرد دعوت می شوند. این افراد می توانند از دوستان و یا اعضای خانواده ی فرد باشند و یا مراجعین قبلی روان درمانگر باشند که مشکلی از جنس مشابه داشته اند. اصولاً در نخستین جلسه حضور شاهدان بیرونی، آنها فقط شنونده هستند و هیچ صحبتی نمی‌کنند. زمانی که نوبت به شاهدان عینی می رسد، فرد مراجعه کننده در جای دیگری می نشیند تا به مکالمه ی روایت درمانگر و شاهد بیرونی گوش فرا دهد. شاهدان بیرونی از پیش توجیه می شوند که قرار نیست درباره مشکل فرد، نظر بدهند و یا تحلیلی ارائه کنند و یا انتقادی کنند. در واقع شاهدان بیرونی طی این مکالمه فقط و فقط مطرح می کنند که در زمان مشاهده ی مکالمه ی میان فرد و روایت درمانگر چه نکاتی از آنچه شنیدند برایشان جالب بود، چه تصویری در ذهنشان نقش بست و یا چه گفتاری از آنچه شنیدند برایشان اهمیت بسزایی داشت. در پایان از شاهد بیرونی پرسیده می شود که طی فرایند گوش دادن و مشاهده ی مکالمه میان فرد و روایت درمانگر چه تحول و تغییری در نحوه ی نگرش آنها به زندگی خودشان پیش آمده است. پس از این فرایند، رواندرمانگر دوباره به سراغ خود فرد می آید و روند سوالاتی مشابه که از شاهد بیرونی پرسیده بود را حالا از خود وی درباره ی مکالمه اش با شاهد بیرونی می پرسد. در پایان ممکن است این تکنیک و این روند برای شاهد بیرونی حاوی نکاتی مثبت و سازنده باشد، اما بیش از همه برای فرد مراجعه کننده نتایج حیرت انگیزی دارد. فرد درباره ی روایت مشکل نگرشی در برابر نگرشی تازه قرار می گیرد. تصاویر و مفاهیم جدیدی به مختصات روایتش افزوده می شود و در نتیجه قادر به توسعه ی چگونگی گسترش روایتش می شود. راههای جدیدی را پیش رو می بیند و خود را تواناتر در برابر این مسیرها در می یابد.

منبع:

White, M. & Epston, D. (1990). Narrative means to therapeutic ends. New York: WW Norton

Maggie Carey & Shona Russell, 2002. Externalising – commonly-asked questionsHugh Fox, 2003. Using Therapeutic Documents: A ReviewWhite, M. (2005). Narrative practice and exotic lives: Resurrecting diversity in everyday life. Adelaide: Dulwich Centre Publications. pp 15

۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتمع مشاوره و خدمات روان شناختی مدیریت آموزش و پرورش سبزوار

تبریک روز معلم

۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتمع مشاوره و خدمات روان شناختی مدیریت آموزش و پرورش سبزوار

تبریک روز مشاور

۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتمع مشاوره و خدمات روان شناختی مدیریت آموزش و پرورش سبزوار

10 واقعیت در باره ی زیگموند فروید

10 واقعیت در باره ی زیگموند فروید:

زیگموند فروید یکی از معروف‌ترین افراد در تاریخ روان‌شناسی است. با وجود که بسیاری از ایده‌ها و نظریه‌های او مورد قبول اکثریت روان‌شناسان امروزی نیست، امّا نقش عمده او در توسعه روان‌شناسی انکارناپذیر است. در زیر، ده واقعیت جالب و روشنگر درباره زندگی او آورده شده است:

-1
زیگموند فروید بزرگ‌ترین فرزند در بین هشت فرزند خانواده بود
 
فروید در 6 مِی 1856 به دنیا آمد. پدرش ژوزف 41 ساله بود و به تجارت پارچه پشمی می‌پرداخت. او در آن زمان دو فرزند از ازدواج قبلیش داشت. مادر فروید، آمالیا نام داشت و بیست سال کوچک‌تر از شوهرش بود. ورشکستگی تجاری پدر فروید باعث شد که خانواده آن‌ها از فرایبورگ به وین نقل مکان کنند.
 
فروید هفت خواهر و برادر تنی داشت. او غالباً خود را به عنوان عزیز دردانه مادرش توصیف کرده است. خود فروید گفته که «من دریافته‌ام که کسانی که می‌دانند مادرشان آن‌ها را به خواهر و برادرهایشان ترجیح می‌دهد، آدم‌هایی می‌شوند با اتکاء به نفس فوق‌العاده و خوش‌بینی راسخ و تزلزل ناپذیر که همین خصوصیات غالباً باعث موفقیت آن‌ها می‌گردد

-2
زیگموند فروید بنیان‌گذار روانکاوی بود
 معمولاً این گونه نیست که ایجاد یک مکتب فکری را بتوان به تنها یک فرد نسبت داد. امّا در مورد فروید، نظریه‌های او به عنوان پایه‌های یک مکتب روان‌شناسی قرار گرفته است که به سرعت در خلال سال‌های اولیه دانش ذهن و رفتار، به عنوان نیروی غالب درآمد. انتشار کتاب «تعبیر خواب» او در سال 1899، مقدمات اولیه برای ایده‌ها و نظریه‌هایی را بنا نهاد که باعث شکل‌گیری روانکاوی شد. در سال 1902، فروید در خانه‌اش در وین، میزبان یک سری جلسات بحث هفتگی بود. این جلسات غیررسمی نهایتاً تبدیل به انجمن روانکاوی وین گردید.

 -3
فروید در ابتدا طرفدار مصرف کوکائین بود
 
پیش از آن که تأثیرات آسیب‌رسان و مضر کوکائین شناخته شود، این ماده مخدّر به عنوان مسکّن و سرخوشی‌آور مورد مصرف قرار می‌گرفت. حتی در محصولاتی نظیر نوشابه‌های گازدار و قرص‌های گلودرد به کار می‌رفت. فروید به تأثیرات بالقوه ضدافسردگی کوکائین علاقه‌مند شد و خود در ابتدا به منظورهای مختلف طرفدار مصرف آن بود. پس از شناخته شدن تأثیرات مضر و جنبه‌های اعتیادی کوکائین، شهرت پزشکی فروید تا حدودی خدشه‌دار گردید

-4
زیگموند فروید پایه‌گذار «گفتگو درمانی» بود با وجودی که بسیاری از نظریه‌های فروید مورد انتقاد یا عدم پذیرش روان درمانگران امروزی قرار گرفته است، امّا بسیاری از آن‌ها هنوز از روش‌های روانکاوی فروید تا حدّی استفاده می‌کنند. گفتگو درمانی به صورت بخش مهمی از بسیاری تکنیک‌های مختلف روان‌درمانی در آمده است. با استفاده از گفتگو درمانی، روان درمانگر در جستجوی الگوها یا رویدادهای مهمی که ممکن است نقشی در مشکلات فعلی بیمار داشته باشند، برمی‌آید. روانکاوان عقیده دارند که رویدادهای دوران بچگی و احساسات، افکار و انگیزه‌های ناهشیار (ناخودآگاه) در بیماری‌های ذهنی و رفتارهای ناسازگارانه نقش دارند.

-5
آنا، دختر فروید، نیز روان‌شناس معروف و تاثیرگذاری بود
 
آنا فروید فعالیت حرفه‌ای خود را تحت تأثیر نظریه‌های پدرش آغاز کرد. امّا در سایه پدرش باقی نماند و نقش مهمی از خود در روان‌شناسی باقی گذاشت. او روانکاوی کودکان را بنیان گذاشت و سازوکارهای دفاعی «خود» (ego) را تلخیص و دسته‌بندی کرد. (1936

-6
فروید برای آن که با زن مورد علاقه‌اش ازدواج کند پزشک شد هنگامی که فروید 26 سال داشت، عاشق دختری 21 ساله به نام مارتا برنیز شد. او در آن زمان دانشجوی فقیری بود که هنوز با پدر و مادرش زندگی می‌کرد و درآمدی که از یک کار آزمایشگاهی داشت، تکافوی مخارج خانواده‌اش را نمی‌کرد.

 
شش ماه پس از آن که آن دو با هم ملاقات کردند، فروید کار آزمایشگاهی را رها کرد و به حرفه پزشکی روی آورد. او سه سال در بیمارستان عمومی وین آموزش دید و در این دوران، به سختی می‌توانست نامزدش را که اکنون به آلمان نقل مکان کرده بود ببیند. پس از چهار سال انتظار، فروید و مارتا در 14 سپتامبر 1886 ازدواج کردند. آن‌ها صاحب شش فرزند شدند.

-7
این گفته مشهور منتسب به فروید که «گاهی اوقات سیگار، فقط سیگار است» احتمالاً از او نیست با وجودی که این گفته بسیار از قول فروید نقل گردیده و معروف گشته است، امّا شاهدی وجود ندارد که از او باشد. فروید در تمام دوران زندگیش سیگار برگ می‌کشید، گاهی تا بیست سیگار برگ در روز. آنطور که معروف گشته، روزی فردی از فروید می‌پرسد سیگار برگی که غالباً در دست اوست نماد چیست؟ و فروید پاسخ می‌دهد: گاهی اوقات سیگار، فقط سیگار است. این پاسخ بدین صورت تعبیر گشته که حتی این روانکاو معروف نیز عقیده داشته است که هر چیز دارای معنی نمادین و نهفته نیست. در واقع، این گفته به احتمال زیاد از سوی یک روزنامه‌نگار ابداع گشته و بعدها به اشتباه به صورت نقل قولی از فروید معروف شده است.

 -8
زیگموند فروید در طول عمرش فقط یکبار به آمریکا رفت
 
در سال 1909، استنلی هال، روان‌شناس آمریکایی، از فروید برای ایراد سخنرانی درباره روانکاوی در دانشگاه کلارک دعوت به عمل آورد. با وجودی که او ابتدا از پذیرش این دعوت سرباز زد امّا سرانجام با اصرار هال آن را پذیرفت. فروید با همکارانش کارل یونگ و ساندور فرنزی به آمریکا سفر کرد.
 
پس از ملاقات با بریل و ارنست جونز، چند روز را به گشت و گذار در نیویورک پرداختند و سپس فروید پنج سخنرانی درباره تاریخچه و پیشرفت روانکاوی در دانشگاه کلارک ایراد کرد. فروید سخنرانیش در دانشگاه کلارک را چنین توصیف کرده است: «هنگامی که پشت میکروفون قرار گرفتم، انگار یکی از رویاهایم به واقعیت پیوسته بود. روانکاوی دیگر محصول توهّم و تخیل نبود، بخش باارزشی از واقعیت شده بود

-9
زیگموند فروید توسط نازی‌ها مجبور به ترک وین شد کتاب‌های او به همراه کتاب‌های متفکران معروف دیگر سوزانده شد. فروید درباره این اتفاق به یکی از دوستانش گفته است «چه پیشرفت بزرگی کرده‌ایم. اگر من در قرون وسطی بودم خودم را می‌سوزاندند و حالا به سوزاندن کتاب‌هایم قانع هستند.» فروید و دخترش آنا هر دو توسط گشتاپو مورد بازجویی قرار گرفتند تا آن که یکی از دوستان فروید به نام ماری بوناپارت توانست آن‌ها را به انگلستان فراری دهد. بوناپارت همچنین سعی کرد که چهار خواهر کوچک‌تر فروید را نجات دهد امّا موفق به این کار نشد. آن چهار زن همگی بعداً در اردوگاه‌های کار اجباری نازی‌ها درگذشتند.

 -10
زیگموند فروید برای درمان سرطان دهانش بیش از 30 بار تحت عمل جراحی قرار گرفت
 
فروید در تمام دوران زندگیش سیگار برگ می‌کشید. در سال 1939، پس از آن که مشخص شد سرطان او دیگر غیرقابل عمل است، از پزشکش خواست که به او در اقدام به خودکشی کمک کند.
 
پزشک سه بار جداگانه به او مرفین تزریق کرد و فروید در 23 سپتامبر 1939 درگذشت.

 
منبع
 "10 Facts About Sigmund Freud", Kendra Cherry, 
http://psychology.about.com

 

۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتمع مشاوره و خدمات روان شناختی مدیریت آموزش و پرورش سبزوار

آشنایی با مکاتب روانشناسی 2-فروید

آشنایی با مکاتب روانشناسی 2-فروید

مقدمه

زیگموند فروید به عنوان بنیان‌گذار روانکاوی بیش از هر کس دیگری در تاریخچه روانشناسی هم مورد تحسین قرار گرفته است و هم به خاطر نظریه‌هایش به طرز بی‌رحمانه‌ای از او انتقاد شده است. به عنوان یک شخص هم تکریم و هم محکوم شده است و به عنوان یک دانشمند بزرگ بدعت‌گذار و کلاه‌بردار معرفی گردیده است. تحسین کنندگان و منتقدان فروید قبول دارند که تاثیر او بر روان شناسی ، روان درمانی بسیار زیاد بوده است

تولد

فروید در ششم ماه مه 1856 در شهر فریبرگ متولد شد. پدرش 40 سال و مادرش (زن سوم پدر فروید) تنها 20 سال داشت. پدر سخت‌گیر و خودکامه بود. فروید هنگام بزرگسالی خصومت ، انزجار و خشم کودکی خود را نسبت به پدرش به خاطر می‌آورد. او نوشت که در سن 2 سالگی نسبت به پدرش احساس برتری می‌کرد. مادر فروید نسبت به فرزند اول خود احساس غرور می‌کرد و متقاعد شده بود که وی مرد بزرگی خواهد شد.

از جمله ویژگی‌های شخصیت دیرین فروید درجه بالایی از اعتماد به نفس ، آرزوی شدید برای موفق شدن و رویای شهرت و آوازه بود. فروید که تاثیر توجه و حمایت مداوم مادرش را در جمله زیر منعکس می‌کند نوشت: مردی که محبوب بی‌چون و چرای مادرش بوده است، در تمام طول زندگی احساس یک فاتح را دارد، احساس اطمینان از موفقیت که اغلب موجب موفقیت واقعی می‌شود

فروید در خانواده

در خانواده فروید هشت فرزند وجود داشت که دو نفر از آنها برادران ناتنی بزرگسال فروید همراه با کودکانشان بودند. نزدیکترین همدم دوران کودکی فروید برادرزاده‌اش بود که یک سال بزرگتر بود. فروید برادرزاده‌اش را به صورت منبع دوستی‌ها و بیزاری‌های بعدی خود توصیف کرد. فروید از تمام کودکان خانواده بدش می‌آمد و هنگامی که رقیبی برای محبت مادرش به دنیا می‌آمد، احساس حسادت و خشم می‌کرد.

فروید از همان سال‌های نخستین سطح بالایی از هوش را نشان داد که والدین او به پرورش آن کمک کردند. برای مثال خواهران او اجازه نواختن پیانو را نداشتند مبادا که صدای آن مطالعات فروید را آشفته کند. به او اتاقی اختصاصی داده شده بود که بیشتر وقت خود را در آن می‌گذراند و حتی غذایش را در آنجا می‌خورد تا وقت مطالعاتش را از دست ندهد. اتاق وی تنها اتاق آپارتمان بود که چراغ نفتی باارزشی داشت و باقی افراد خانواده از شمع استفاده می‌کردند

وضعیت تحصیل

فروید یک سال زودتر از معمول وارد دبیرستان شد و اغلب شاگرد اول بود. فروید که زبان آلمانی و عبری را به راحتی صحبت می‌کرد در مدرسه بر زبان‌های لاتین ، یونانی، فرانسوی و انگلیسی تسلط یافت و ایتالیایی و اسپانیایی را خودش یاد گرفت. وی از سن 8 سالگی از خواندن آثار شکسپیر به انگلیسی لذت می‌برد. فروید علایق زیادی داشت که از جمله آنها تاریخ نظامی بود. اما هنگامی که زمان انتخاب شغل فرارسید، در میان مشاغل معدودی که در وین برای یک یهودی گشوده بود، وی پزشکی را برگزید.

علت این انتخاب این نبود که وی آرزو داشت پزشک شود، بلکه او معتقد بود که مطالعات پزشکی به حرفه‌ای در پژوهش علمی خواهد انجامید که ممکن بود شهرتی را که عمیقا دوست داشت برایش به ارمغان آورد. در حالی که فروید مشغول کامل کردن مطالعه برای درجه پزشکی خود در دانشگاه وین بود، به انجام پژوهش فیزیولوژیکی روی نخاع شوکی ماهی و بیضه‌های مارماهی پرداخت و از این طریق خدمت شایسته‌ای به این رشته کرد. هنگامی که فروید در دانشکده پزشکی بود، آزمایش با کوکائین را نیز آغاز کرد.

وی این دارو را خودش مصرف کرد و اصرار داشت که نامزد ، خواهران و دوستانش نیز آن را امتحان کنند. او به این ماده بسیار علاقه‌مند شد و آن را دارویی اعجاب آور و سحرآمیز دانست که بسیاری از بیماریها را درمان می‌کند و می‌تواند وسیله‌ای برای بدست آوردن شهرتی باشد که آرزوی آن را داشت باشد. او در سال 1884 مقاله‌ای درباره آثار مفید کوکائین منتشر کرد. بعدا این مقاله را از عوامل کمک کننده به شیوع مصرف کوکائین در اروپا و آمریکا دانستند که بیش از 30 سال یعنی تا دهه 1920 ادامه داشت. فروید قویا به خاطر کمک به برداشتن عنان شیوع کوکائین مورد انتقاد قرار گرفت.

این موضوع به جای شهرت برای او بدنامی آورد و برای باقی عمرش سعی کرد حمایت پیشین خود را از این دارو از بین ببرد و کلیه اشاراتی را که به این دارو نموده بود از کتابنامه خود حذف کرد. با این وجود وی شخصا به مصرف این دارو تا میانسالی ادامه داد. فروید می‌خواست پژوهش‌های علمی خود را در موقعیت دانشگاهی ادامه دهد، اما ارنست بروک این تمایل را به سبب شرایط مالی فروید به یاس مبدل کرد. او به اندازه‌ای تهیدست بود که نمی‌توانست سالها صبر کند تا بتواند یکی از معدود کرسی‌های استادی را بدست آورد.

فروید با بی‌میلی پذیرفت که حق با بروک است. بنابراین تصمیم گرفت در امتحانات پزشکی شرکت کند و به عنوان یک پزشک به شغل آزاد پزشکی اشتغال یابد. وی در سال ۱۸۸۱ به دریافت درجه دکتری نایل شد و به عنوان متخصص بالینی اعصاب بکار پرداخت. او کار طبابت را پرجاذبه‌تر از آنچه که پیش‌بینی کرده بود نیافت. اما واقعیت‌های اقتصادی در این میان پیروز شد. فروید با مارتا برنایس ازدواج کرد

موفقیتهای فروید

فروید در این سالها با ژوزف بروئر دوست شد. آن دو اغلب در مورد بعضی از بیماران بروئر از جمله آنا که شرح حال او محور اصلی تحول روانکاوی است، به بحث می‌پرداختند. گزارش بروئر درباره شرح حال آنا در تحول روانکاوی اهمیت دارد، زیرا روش تخلیه هیجانی یعنی معالجه از راه صحبت کردن را که در آثار فروید به گونه‌ای برجسته نمایان است، به او معرفی کرد. در ۱۸۸۵ یک بورس پژوهشی به فروید امکان داد تا چهار ماه و نیم در فرانسه زیر نظر شارکو به مطالعه بپردازد. او استفاده شارکو از هیپنوتیزم را در درمان بیماران هیستریکی مشاهده کرد.

در ۱۸۹۵ فروید و بروئر پژوهش‌هایی درباره هیستری را منتشر کردند که اغلب نقطه آغاز رسمی روانکاوی تلقی می‌شود. چند مقاله مشترک و چند شرح حال موردی از جمله شرح حال آنا محتوای این کتاب را تشکیل می‌دادند. این آغازی برای شهرت قطعی هر چند نسبتا کم برای فروید که در جستجویش بود محسوب می‌شد. در اوایل دهه ۱۹۰۰ دانشمندانی چون ویلیام جیمز که در حال احتضار بود، افکار پرمخاطره فروید را به عنوان نظامی که روان‌شناسی قرن بیستم را شکل خواهد داد، تصدیق کردند. در واقع او همراه با گروه برجسته‌ای از همکارانی که به انجمن روانکاوی وین پیوسته بودند، روان‌شناسی قرن بیستم را شکل داد. اغلب این همکاران به پیشرفت روانکاوی کمک کردند. در سال ۱۹۰۹ فروید از جامعه روان‌شناسی امریکا قدردانی رسمی دریافت کرد. از او برای یک رشته سخنرانی دعوت شد که در آنجا به او درجه دکترای افتخاری اهدا کردند.

در طول سال‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ که فروید به اوج موفقیت خود رسیده بود، سلامتی او شروع به تحلیل رفتن می‌کرد. او از سال ۱۹۲۳ تا زمان مرگش که ۱۶ سال بعد بود، تحت ۳۳ عمل جراحی برای سرطان دهان قرار گرفت. زیرا او روزانه ۲۰ سیگار برگ می‌کشید. در سال ۱۹۳۸ نازی‌ها اتریش را اشغال کردند. ولی به رغم اصرار دوستانش فروید ترک کردن وین را نپذیرفت. چندین بار خانه او مورد هجوم دارودسته نازی‌ها قرار گرفت. پس از اینکه دختر او آنا دستگیر شد، فروید موافقت کرد که وین را ترک کند و به لندن برود. چهار خواهر او در اردوگاه کار اجباری نازی‌ها مردند.

سلامتی فروید به نحو چشمگیری تحلیل رفت. اما او از نظر عقلانی هوشیار ماند و تقریبا تا آخرین روز زندگی‌اش به کار ادامه داد. در اواخر سپتامبر ۱۹۳۹ او به پزشک خود ماکس شور گفت: اکنون این زندگی جز شکنجه چیز دیگری نیست و دیگر معنی ندارد. دکتر قول داده بود که اجازه نخواهد داد فروید بیهوده رنج بکشد. او طی ۲۴ ساعت بعدی سه بار مرفین به او تزریق کرد که هر مقدار مصرف آن بیشتر از اندازه لازم برای تسکین درد بود و سالهای طولانی درد فروید را به پایان رساند

آثار فروید

هذیان و رویا ، روانکاوی و تحریم زناشویی با محارم ، توتم و تابو ، روان شناسی ، مفهوم ساده روانکاوی ، اصول و مبانی روان شناسی ، روان شناسی آینده یک پندار ، پیدایش روانکاوی درباره هیستری ، لئوناردو داوینچی ، مهمترین گزارشهای آموزشی تاریخ روانکاوی ، پسیکانالیز روانکاوی برای همه ، تفسیر خواب ، موسی و یکتا پرستی ، سه رساله درباره تئوری میل جنسی ، کاربرد تداعی آزاد در روانکاوی کلاسیک ، آینده یک پندار ، پنج گفتار از فروید ، پنج گفتار در بیان روانکاوی ، تمدن و ملالتهای آن ، اصول روانکاوی بالینی ، مبانی روانکاوی ، آسیب شناسی روانی زندگی روزمره -،اشتباهات لپی ، تعبیر خواب و بیماریهای روانی و روانکاوی

۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتمع مشاوره و خدمات روان شناختی مدیریت آموزش و پرورش سبزوار

راهنمای آزمون استعداد تحصیلی (پایه نهم)

دریافت

۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتمع مشاوره و خدمات روان شناختی مدیریت آموزش و پرورش سبزوار

راهنمای آزمون رغبت سنج شغلی "استرانگ" (پایه نهم)

دریافت

۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مجتمع مشاوره و خدمات روان شناختی مدیریت آموزش و پرورش سبزوار